نتایج جستجو برای عبارت :

جایی دور از صداها

موسیقی چیست ؟
موسیقی صداها همه جا در اطراف ما حضور دارند، از صدای آواز پرندگان
گرفته تا صدای برخورد امواج به ساحل و صدای بوق خودروهای در حال رفت و آمد.
اما گاهی، صداها به طور هدفمند و برای ایجاد جو و یا بیان اندیشه ها و
احساسات کنار یکدیگر قرارداده میشوند. اینگونه صداهای سازماندهی شده موسیقی
نام دارند.
موسیقی مجموعه ای از صدا یا صداهای هماهنگ است. ساخت
موسیقی فرآیند نظم بخشیدن به صداها و تن صداها است، که غالبا با ترکیب آنها
یک اثر متحد ای
مبلمان اداری مدرن – تعمیر سر و صدای آنها
مبلمان اداری مدرن چرخدار چندین قطعه متحرک دارد که برای درست کار کردن باید روانکاری شود.
هر چند رسیدگی های منظم می تواند به کاهش بیشتر صداها کمک کند
اما هر مبلمان اداری مدرن ممکن است حتی در اثر استفاده عادی، کم کم صدادار شود.
احتمال صدادار شدن مبلمان اداری مدرن پس از تحمل وزن و استفاده مکرر بیشتر است
بنابراین از یک همکار بخواهید به شما در یافتن منبع سروصدا کمک کند.
 
مرحله 1
خودتان روی زمین بنشینید و
اوایل فیلم جایی باز از وودی می‌پرسد که چطور می‌فهمی که چه کاری را باید انجام دهی؟ وودی به او می‌گوید که به وجدانم گوش می‌دم، اما باز اولین بار است این کلمه را می‌شنود و با تعجب از وودی می‌پرسد وجدان چیست و جواب می‌شنود صدایی در درون هر کسی، اما بازِ اسباب بازی فکر می‌کند صدای درونش همان صداهای ضبط شده روی حافظه‌اش هستند، که با فشردن دکمه‌ی روی سینه‌اش بارها و بارها تکرار می‌شوند. در طول داستان چندین بار باز به بن‌بست می‌خورد و برای ر
 شکستن قولنج عادتی خطرناک و بسیار شایع
بعضی عادت دارند با فشار به انگشتان دست، حرکات سریع گردن یا فشار پا بر روی ستون فقرات کمری، این صداها را ایجاد کنند. در یک تقسیم بندی ساده می توان این صداها را 
به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته صداهای حاصل از حرکات مفصلی و دسته دیگر صدای حاصل از قولنج کردن مفاصل است که طی یک فشار شدید در انتهای دامنه حرکتی ایجاد
 می شود.

ادامه مطلب
تا حالا با دقت به صداهای اطراف‌تون گوش کردید ؟ اینکه در طول روز چه صداهایی اطراف‌مون هست و ما اهمیتی بهشون نمیدیم ؟ 
ما چند روزه داریم روی صداهای اطراف‌مون تمرکز میکنیم و حدس میزنیم که این صدایی که شنیدیم صدای چی میتونه باشه. یا صدای کی. مثلا هر چند دیقه یک بار صدای هواپیما رو میشنویم. یا صدای موتور که از تو کوچه رد میشه. صبح‌ها صدای خروس همسایه و گنجشک‌ها برامون خیلی جالبن. سعی میکنیم اگر یه مگس اومد تو خونه سریع نزنیم بکشیمش یا از خونه بند
مرد گفت : "احتمالاً هیچکس دقیقاً نمی‌داند آدم‌کوچولوها که هستند . تنها چیزی که مردم می‌توانند بیاموزند این است که آن‌ها وجود دارند . آیا تاکنون کتاب شاخه طلایی فریزر را خوانده‌ای ؟"
- "نه ، نخوانده‌ام ."
- "کتاب بسیار جالبی است که چیزهای زیادی برای آموختن به ما دارد . در مدت زمان مشخصی از تاریخ در برخی نقاط جهان ، البته در قرون وسطی ، اغلب پادشاه در پایان سلطنتش کشته می‌شد ، معمولاً بعد از مدت زمانی معین مثل ده یا دوازده سال . هنگامی که دوره‌ا
حالا تو را می‌فهمم. دردهایت. همیشه در خانه ماندن‌ت. وقتی از خراب شدن گوشی‌ات بی‌قرار بودی، وسط انزوای خانگی که حالا در روزهای قرنطینه درک‌ش می‌کنم. دورانی که تعداد سیگارهایت هر روز بیشتر شد. وقتی درگیر سریال‌های ناتمام تلویزیون شدی. دوره‌ای که وسواس‌ت شدید شد. و وقتی اتاق شد آشیانه‌ات و دیگر تلویزیون تماشا نمی‌کردی.دردهایت شدیدتر شد. استخوان‌هایت ضعیف‌تر. تنهاتر. غمگین‌تر. دنیایت کوچک‌تر. کوچک. کوچک. به اندازه‌ی چهاردیواری اتاق‌ت
بعد از تست عطری که تا حالا امتحانش نکرده بودم، با وجود بوی خوش، هرکاری کردم نتونستم خودم رو قانع کنم که به عنوان عطر جدید انتخابش کنم. برام خیلی عجیب بود! هم بوی عطر، هم پخش بوش همونی بود که من می‌خواستم، اما یه چیزی درون ذهن و ضمیر ناخودآگاهم مانع از انتخاب این عطر می‌شد. کل مسیر از عطر فروشی تا خونه و کل شب رو داشتم به بوی عطری که خوبه اما برای من پذیرفتنش راحت نیست فکر می‌کردم. وقتی مانتوم رو از روی تک مبل اتاقم برداشتم تا دوباره بوش رو استش
شاید خیلی هاتون سایت رنگی رنگی را بشناسید.یک سایت ایرانی که کلی مطلب متفاوت و حال خوب کن دارد.یک روزهایی هم برای روزهای هفته یک اسم انتخاب می کنه و میگه امروز بیاین باهم این کار را انجام بدهیم.چند روز پیش نوشته بود { از هندزفری استفاه نکنید}
پارسال یک کلاس می رفتم به اسم نویسندگی خلاق.استادمان هم هر هفته بهمان مشق های عجیب و غریبی می داد.مشق هایی که باید از این جلسه تا اون جلسه رعایت می کردیم و تازه گزارشش را هم می نوشتیم.یکی از مشق های عجیبمان
محققان مشخص کردند که چگونه توالی صداها بر سیستم عصبی انسان تأثیر می گذارد.
دانشمندان توضیح داده اند که چرا مردم صداهای هارمونی را بیشتر از صداهای ناسازگار می پسندند. کار محققان در مجله Physical Review Letters ظاهر شد. New Scientist مختصراً در مورد او می نویسد.
دلپذیرترین فواصل گوش انسان از صدایی تشکیل می دهد که فرکانس آنها با نسبت های ساده مانند 2: 1 (اکتاو) یا 3: 2 (پنجم کامل) با یکدیگر همبسته است. در مطالعات قبلی نشان داده شد که چنین ترکیبی از صداها مانند اف
شاید بیشتر از یک ماه بود که با اون وسیله ی ریز توی گوشم نمیشنیدم و هرچی که به گوشم میرسید اندازه ی شنوایی گوش خودم بود.با دوباره شنیدن به وسیله ی همین دوتا انگار درهایی از دنیا به روم باز شده باشه. انگار یهو بهوش اومده باشم. یهو حس بودن بهم دست بده توضیح دادن حالم سخته. انگار تا قبل این تو یه جای خفه بودم که خودمم خبر نداشتم و بعد یهو متوجهش شدم. مثل این که یه مانع جلوی چشمهات باشه و بعد ناگهان کنار بره و تو بگی اخیش راحت شدم. حس خوبی خلاصی از یه
این آگهی آزمون جدید مشاوران حقوقی چه سر و صداها که بلند نکرده از خودش.
جماعت کثیری دغدغه بزرگ زندگیشون فقط اینه که بهشون بگن وکیل |:
دیگه سواد باشه نباشه-کار باشه نباشه- حقوق و مزایایی بدن یا ندن-هویتش به رسمیت شناخته بشه یا نشه
 
+ جانا..! اندوه کلاس گذاشتن برای دیگران کشت ما(آنها) را...
میکس:میکس کردن ، ترکیب تمام چیزهایی ست که در پروژه ضبط کرده اید یا به صورت یک فایل Midi نوشته اید . همچنین کار هایی چون افکت گذاری ، EQ ، تنظیمات لاین ها و ... از کارهای مهممیکس است . میکس ، جور کردن تکه های پازل بوده و در عین حال که قطعات را به هم متصل می کنید ، مطمئن شوید که همه چیز به هم به درستی وصل شده اند و در نهایت هم دستی به سر و روی آنچه ساخته اید، می کشید . بعد از اتمام میکس ، آهنگ باید حال و هوای خوبی داشته و باعث خشنود شدن شما از آن شود . مسترین
در این روزهای اخر سال هرچند که مریضی و خانه نشینی هست و هیچ چیز مثل سالهای پیش نیست ولی دلگرمم... دلگرمم به سبزه هایی که سبز شده اند ... دلگرمم به صداها و خنده ها ... دلگرمم به حضورت...
عشق نجات بخش است، عشق درمان گر است، عشق زنده نگه می دارد...
دلم شعر می خواهد... دلم زیبایی می خواهد ... دلم نور می خواهد...
مطمئنم شعر و عشق و نور هم خواهند تابید بر این روزها ...بیش از پیش...
دلت گرم و سرت سلامت ...به امید دیدار روزهای روشن... به امید در آغوش گرفتن شادی ها و آرزو
برق آمد و رفت. بی خبر. یک لحظه همه جا غرق در تاریکی بود و صداها واضح تر. انگار لایه ای از زندگی از جریان می افتاد. فقط سکوت نور بود، چک چک قطره های باران در چاله های آب و صدای هوهوی باد که درها را می کوبید و می گذشت.
یک لحظه ی دیگر برق آمد. بی خبر. یکهو غرق در نور شدم، چشمانم دردناک در خود جمع شدند و لایه ی خاموش، روشن میشد.
پرده برداشته شد از کوری، رنگ سقوط کرد بر پیکره ی خرابه ها و زخم هایم، می سوختند.
نوشتم؛ من گناهکارم. می ترسیدم، برقها بروند و
من‌ یک سره مرده‌ام. مرا ببوسند یا بمیرانند. من مرده‌ام. 
انگشتان و تن و ذهنم را می‌کِشم که چیزی بنویسم. میان زمان و مکان کش می‌آیم. مردی می‌آید و مرا می‌بوسد، باران می‌بارد، کسانی دستانم را اطرافشان می‌کشند و گریه می‌کنند، حرف می‌زنم، گوش می‌دهم، اما لامسه‌ی من از کار افتاده‌ست. میان کش آمدن مُرده‌ام و نعشِ من مرا می‌کشاند. و کش می‌آیم.  این حالتی ست که جسمی مرده هنوز موها و ناخن‌هایش رشد می‌کند. بوها از بین رفته‌اند. صداها از بین ر
معلوم نیست این ترم چی بشه، دقیقا بین زمین و آسمون گیر کردیم، نمیدونیم بخونیم، نخونیم، چی بخونیم، و... 
ولی اصلا دوست ندارم حذف ترم کنم و یه ترم عقب بیافتم:(
پیام معاون آموزشی رو که خوندم گفته بود تابستون کلاس داریم. خب اینم از این. تابستون پر... 
بگذریم
فعلا سعی می کنم زندگی را زندگی کنم. 
صدای جیک جیک گنجشک ها از پشت پنجره میاد تو اتاقم. همراه با صدای باد. اونقدر به این صداها عادت کرده بودم که هیچ وقت نمی شنیدمشون. عادت چه می کنه با آدم. 
تا حالا سه نفری من و خواهرم و بابام جایی نرفته بودیم.من هیچ وقت از شاگرد نشستن(صندلی کنار راننده) خوشم نیومده به خاطر همین رفتم عقب.مامانم یه بالش و پتو برام گذاشته.همه وسایلمو جا گیر می کنم و بعد مانتومو به گیره کنار دستگیره بالای پنجره آویزون می کنم..در موقعیتی نیستم که زاحت بگیرم بخوابم ولی خب دراز می کشم..گوشم رو که رو بالش میذارم صداها رو واضح تر میشنوم .. صداها آزار دهنده تر میشن ولی حواسم میره پی فکرهای تو سرم ..پی بغل کردن و ماچ های محکم ا
زمانی که فردی صداها، هجاها یا کلمات را به گونه‌ای نادرست تولید کند، طوری که شنونده‌ها آنچه را که او می‌گوید به سختی درک کنند، فرد اختلال تولیدی یا همان به اصطلاح اختلال تلفظ دارد. که ممکن است به شکل های مختلفی دیده شود، یک حرف را جایگزین حرف دیگری کند، مثلا تتاب به جای کتاب، خات به جای خاک و ماتارانی به جای ماکارانی؛ یا اینکه حروف جایگزین شده ثابت نباشند و هر بار به گونه ای تلفظ شوند، مثلا یکبار تیف، بار دیگر چیف، یا حتی هیف به جای کیف؛ کامل
یه علامت سوال بزرگ گوشه ذهنم قرار گرفته...اتفاقات، صداها، جنگیدن‌ها مدام مرور می‌شود...هر بار یک جواب پیدا می‌کنم، بعد دست می‌کشم بر دلم که ببین چه خوب شد...کمی آرام میگیرد، نق و نوقش را کم می‌کند اما دوام نمی‌آورد و دوباره...بین همه جواب‌ها، یکی هست که بیشتر راضی‌اش می‌کند"اگر حکم، حکم خداست... اگر او از همه بیشتر بنده‌هایش را دوست دارد... اگر او حواسش بیشتر از همه جمع است... پس یقینا کله خیر... پس در دل این غصه‌ها خیر هست..." بعد که این‌ها
١٣٩٧/٨/١۵
ناشناخته‌ها همیشه باورپذیر تر اند. در هر زمان، بی هیچ محدودیتی در هر قالبی می‌گنجند. با تمام چشم‌ها می‌نگرند، با تمام صداها سخن‌ می‌گویند، از تمام صداها شنیده می‌شوند، از تمام راه‌ها می‌رسند، با تمام راه‌ها دور می‌شوند. و من، تمام این مدت با ناشناخته‌ات زندگی کرده بودم؛ ناشناخته ات را با هزاران چهره، هزاران نام، هزاران هویت مجسم کرده بودم. اشک‌هایش را دیده بودم، و لبخندهایش را، حرف‌هایش را شنیده بودم و این ندانستن، اگرچه
در حال خوندنش هستم . چقدر روال زندگی اون زن برام قابل درکه . چند خط و بند که می خونم کتاب رو می بندم ! طاقباز کف اتاق دراز میکشم و به سقف خیره میشم . به خودم که میام می بینم دقایق طولانی به هیچ چیزی فکر نکردم ... 
هنوز تمومش نکردم . برای خوندن کتاب باید سرم دنج باشه . فعلا انواع صداها توی سرم موج مکزیکی میزنه ... تمرکز خوندن کتاب رو ندارم ولی دلم میخواد تمومش کنم ... اطلاع از عاقبت سرنوشت اون زن برام جالبه . 
  زن  قدم می زند . صداهای پشت در آزارش می دهند . صداهای زنانه ای که با هم گفتگو می کنند. صدای مردی وارد می شود. بیش از همه یک زن و یک مرد صدا می شوند و گاه صدای زنانه ی دومی وارد می شود. نیازی نیست گوش تیز کند. از پشت در سیر تا پیاز حرف ها را می شنود.
  مرد کنجی از اتاق بر بالش تکیه داده و تلاش می کند گفتگوها را نشنود. زن صدای تلویزیون را بسته است. مرد به تصاویری که می گذرند خیره شده است. اما انگار نه چیزی را درست می بیند و نه با تمرکز لازم چیزی را می شنود
خیلی ساده و یهویی، انگار که کسی غبار رو از تنم میتکونه، رها شدی از من، رهاشدم از تو و پخش شدی توی هوا. هضمش و حتا فکرش هم عجیبه که دیگه این وویسها و این صداها واین طرز بیان کلمه ها چقدر نا آشنان برام.انگار هیچوقت نمیشناختمت...
دارم فکرمیکنم که چی شد! هیچی یادم نیست.تو شیفت دیلیت شدی انگار.هیچی ازت یادم نیست..بدون هیچ حرفی و هیچ حسی ترکت میکنم..دلم شکسته و حتی یادم نیست که چرا!
اما یادم هست که تو هیچوقت منو جدی نگرفتی، درست مثل مرگ که هیچوقت زندگی ر
درمان تاخیر در گفتار
لیت تاکر اصطلاحی است که برای کودکانی که با تاخیر در شروع حرف زدن مواجه می‌شوند، استفاده می‌گردد. گاهی بعضی کودکان به دلایل ناشناخته، خیلی دیرتر از بقیه هم سن و سالان شروع به حرف زدن می‌کنند.
گفتار درمانی و آموزش‌های خاص از جمله روش‌های است که برای کودکانی با تاخیر در گفتار مواجه‌اند، استفاده می‌شود. گروه درمانی، بازی درمانی و درمان در منزل توسط والدین از جمله روش‌هایی است که برای لیت تاکر یا تاخیر در گفتار استفاده
این اتاقی که هستم با خانه خواهرم درب مشترک دارد و صداها از دو طرف منتقل می شوند...
ساعتی نیست که ناگهان صدای بلند و غضب ناک خواهرم همچون پتک بر سر خواهرزاده ام کوبیده نشود... دقیقا کاری که مادرم با فرزندانش می کرد و اکنون فرزندانش با فرزندان فرزندانش می کنند... و دقیقا واکنشی که تو به خاطر بزرگ شدن در آن محیط گاهی از خودت بروز می دهی... اما من سعی می کنم این تسلسل را قطع کنم...
همانطور که در پست مهمترین عامل در یادگیری زبان گفتم، تقویت حس شنیداری بسیار مهم است. اصولا گوش دادن به موسیقی کلاسیک مثل موتزارت و بتهوون در تمام سنین اثر شگرفی دارد. با رشد کودک و قوی تر شدن حواس می توانید از سن 3 ماهگی از محصول کمپانی دیزنی به نام «بیبی انیشتن» (Baby Einstein) استفاده کنید. یک مجموعه است که بوسیله عروسک های خاص خود، اشکال، صداها، رنگ ها و ... را به نمایش می گذارد. به ترتیب گروه سنی 3 تا 6 ماه، 6 تا 9 ماه و. ..  تصاویر و صداها متناسب با روند
(این‌ها همه موقت است، پاک می‌کنم.. عجالتا می‌نویسم بلکه راحت‌تر بگذرد زمان)
هنوز کامل از خواب بیدار نشده بودم... که پیام اومد از... 
دوباره صداها تو سرم چرخید... 
میدونی سنگ که نیستیم، بی تفاوت بگذریم... درد داره این روزا... شاید این تصمیم با اینکه شبیه یک مهلکه واقعیه، بهترین تصمیم بود... جلز و ولز کنیم هی که چی بشه؟ 
کاش واقعا به قول اون دوستمون درست شه همه چی... 
کاش ما دووم بیاریم تا اون روز...
هعی... امان از این چرخش بی رحمانه روزگار...
امان از‌خود
برای تو و خویش 
چشمانی آرزو می‌کنم
که چراغ‌ها و نشانه‌ها را در ظلماتمان ببیند
گوشی 
که صداها و شناسه‌ها را در بی‌هوشیمان بشنود
برای تو و خویش ، روحی 
که اینهمه را در خود گیرد و بپذیرد
و زبانی که در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش بیرون کشد
 و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است
سخن بگوییم
ماگوت بیکل
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


 
عاشق شدن...
مثل گوش دادن
به صدای پیانو تو یه کافه شلوغ می مونه!
اگه بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی،
باید چشمهات را ببندی
و از همه صداها بگذری و نشنویشون،
بقیه صداها واست آ
این اتاقی که الان مستقر هستم با خونه خواهرم درب مشترک دارد و صداها از دو طرف منتقل می شوند... ساعتی نیست که ناگهان صدای بلند و غضب ناک خواهرم همچون پتک بر سر خواهرزاده ام کوبیده نشود... دقیقا کاری که مادرم با فرزندانش می کرد و اکنون فرزندانش با فرزندان فرزندانش می کنند... و دقیقا واکنشی که تو به خاطر بزرگ شدن در آن محیط گاهی از خودت بروز می دهی... اما من سعی می کنم این تسلسل را قطع کنم...
پ.ن: خیلی دوست دارم سریع تر برگردم تهران...
هفته‌ی پیش از دوستان دور و نزدیک دعوت کردم که این روزها صدای محیط و صدای خودشان را ضبط کنند و به صورت فایل برایم بفرستند تا آرشیوی تهیه کنم از روزهای قرنطینه تا بعدتر، بعد از این ماجرا، بعد از این ترس‌ها، این تنهایی‌ها و تمام این‌های دیگر، بنشینم و دوباره گوششان بدهم و بلایی بر سرشان بیاورم. نمی‌دانم با این آرشیو چه خواهم کرد. ایده‌هایی دارم که هر چه باشند، نوشتنی یا نمایشی، شما را از آن باخبر خواهم کرد و اجازه خواهم گرفت؛ اما ممکن هم است
نوزادان با دید خیلی مبهم به دنیا می آیند. نوزادان نزدیک بین هستند. یک کودک ۱ ماهه ممکن است اشیا و افراد را زمانی شفاف تر ببیند که آنها در ۸ تا ۱۲اینچی قرار دارند. این به این معناست که نوزاد می تواند صورت شما را حین نگهداری شما از او ببیند و در واقع, ترجیح می دهد به شما نگاه کند تا اسباب بازی ها به خاطر اینکه نوزادان طبیعتا به صورت های انسانی کشش دارند. آنها همینطور اشیا با کانتراست بالا را ترجیح می دهند به خاطر اینکه دیدن آنها آسان تر است ( اگر
«اهمیت قصه صوتی کودکانه گویی برای کودکان پیش‌دبستانی» عنوان بخشی از این مقاله است. در این بخش می‌خوانیم:
قصه پاسخی به کنجکاوی کودکان و یکی از ابعاد فطرتشان است. بنابراین قصه با فطرت پرسشگر، جست‌و‌جوگر و کنجکاو کودکان پیوند دارد. قصه گویی به رشد توانایی‌های ذهنی و هیجانی کودکان کمک شایانی می‌کند.با این کار نه تنها کودکان با صداها، کلمات و زبان آشنا می‌شوند بلکه کتاب و کتاب‌خوانی هم برایشان ارزش پیدا می‌کند. قصه گفتن برای کودکان سبب تق
چشم هام بین رنگ ها دو دو میکرد. روی بعضی شون مکث می کردم و تصور می کردم طرح بافتم با این رنگ چجوری میشه؟ به خانم فروشنده گفتم چقدر رنگ... کار مارو سخت کردین حسابی. سرش شلوغ بود، ولی باحوصله و مهربون. خودشو انداخت وسط رویای من:
-چی میخوای ببافی؟
+پتو، پتوی نوزاد
لبخند نشست روی لبش و پرسید: دختره یا پسر؟
مکث کردم...به چشم های زیبای دختر فروشنده خیره شدم، دنیا در اون مغازه شلوغ و پر سر و صدا، لحظه ای ساکن شد، صداها محو شدن، نه چیزی می دیدم، نه چیزی می ش
دستامو روی گوشام میزارم تا صداشون رو نشنوم ولی بطور ناخودآگاهی همه ی صداها واضح تر میشن و صداهای اضافی پنکه و یخچال متکه مکانیکی بیرون حذف میشن،صدای بحث کردنشون بلند میشه واضح میشه و میپیچه تو گوشم میپیچه توی مغزم می خوره به همه ی جمجمه ام...سرم گیج میره دنیا شروع میکنه به تپیدن انضباض و انبساط همه ی رنگا انقدر قاطی میشن تا همه جا رو پر میکنن همه جا داره تاریک و روشن میشه-فضای ضربان دارِ سیاه و سفید-سرم سنگین میشه انگار که خوبم میاد ، دلم میخا
امروز میخوام براتون اپلیکیشنی معرفی کنم که واقعا خیلی برای خودم جذاب بود و به دردم خورد!
مخصوصا اگه شما هم مثل من آدم استرسی هستین حتما این اپو داشته باشین.
────♡────
تو این اپلیکشین انواع و اقسام صداها هست مثل:
صدای جنگل، صدای نسیم ملایم، صدای آبشار، صدای قطار، صدای کافه، صدای شهر، صدای نرم ماشین لباس شویی( من دیدم بعضیا که با صداهای خیلی عجیبی آرامش میگیرن)، ملودی مدیتیشن، صدای بارون با ریتم های متفاوت، صدای برکه، صدای کهکشان و کلی ص
امروز میخوام براتون اپلیکیشنی معرفی کنم که واقعا خیلی برای خودم جذاب بود و به دردم خورد!
مخصوصا اگه شما هم مثل من آدم استرسی هستین حتما این اپو داشته باشین.
────♡────
تو این اپلیکشین انواع و اقسام صداها هست مثل:
صدای جنگل، صدای نسیم ملایم، صدای آبشار، صدای قطار، صدای کافه، صدای شهر، صدای نرم ماشین لباس شویی( من دیدم بعضیا که با صداهای خیلی عجیبی آرامش میگیرن)، ملودی مدیتیشن، صدای بارون با ریتم های متفاوت، صدای برکه، صدای کهکشان و کلی ص
نقش مهم موسیقی در زندگی
موسیقی هنری ترکیب یافته از صداها با کشش های متفاوت  است. عوامل تشکیل دهنده ی آن شامل ریتم (وزن) و ملودی(آهنگ) می
باشد. کلمه موسیقی که امروزه به قاف مکسور و یالی ساکن در آخر تلفظ می
شود، در اصل واژه هیست یونانی برگرفته از (Mousika) و مشتق از کلمه (Muse)
نام یکی از نه اله حافظ شعر و هنرهای یونان باستان است.
در ادامه همراه ما باشید.
ادامه مطلب
ساعت 02:50 شبه.
من هنوز بیدارم
و خوابم نمیبره
چشمام خیلی خستس و خودمم خیلی خوابم میاد
اما فکرم خیلی درگیره
مغزم نمیذاره بخوابم
هزارتا تب تو مغزم باز شده ، به هزارتا چیز باس فک کنه، واس همین هنگ کرده
و کلا دیگه نه میتونه فکر کنه نه بخوابه
نمیدونم چجور ذهنمو آزاد کنم
حس جنسی منسیم هم رفته چن وقته
کلا خیلی بی‌حسم
روزا هم منگم
همه صداها انگار بم شدن
نمیتونم رو هیچی تمرکز کنم
رو هیچی
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
کاش شب تموم شه سریع
~~~~~~~~~~~
گاهی یه چیز تو ذهنم بم میگه ک
قبلا هم گفته بودم حرف زدن سبکم می کنید. اما هیچ وقت گوشی در اختیار نداشتم و ندارم. هیچکس حاضر نیست دقایقی از زمان با ارزشش را بگذارد پای چسناله های من و در پایان هم حال خودش خراب شود. حرف زدن که حذف شود تنها نوشتن می ماند. شاید همین باعث شده saved messages تلگرامم اینقدر شلوغ و درهم و برهم باشد. اما خوبی اش این است که هیچ وقت قرار نیست کسی دلداری ات بدهد و حرف های انگیزشی و امیدوارکننده بزند. تو در همان باتلاق که بودی میمانی و آرام آرام فرو می روی. بدون آ
داستان‌ها فقط تعدادی کلمه نیستند. آن‌ها مخلوطی از صداها، حرکات انگشتان و مکث‌ها هستند. باید در چشم‌های‌شان نگاه کنی، تا بفهمی وقتی از خودکشی حرف می‌زنند، از چه می‌گویند. داستان توحید بخشی‌هایی داشت که با توجه به چهارچوب‌های گروه و حساسیت‌های حاکم بر کشور حذف می‌شد؛ توحید آتئیست بود - چه پارادوکس بامزه‌ای است که آدم نام‌ش توحید باشد و خودش بی‌خدا - و یک‌بار هم خواسته بود خودکشی کند...

ادامه مطلب
داستان‌ها فقط تعدادی کلمه نیستند. آن‌ها مخلوطی از صداها، حرکات انگشتان و مکث‌ها هستند. باید در چشم‌های‌شان نگاه کنی، تا بفهمی وقتی از خودکشی حرف می‌زنند، از چه می‌گویند. داستان توحید بخشی‌هایی داشت که با توجه به چهارچوب‌های گروه و حساسیت‌های حاکم بر کشور حذف می‌شد؛ توحید آتئیست بود - چه پارادوکس بامزه‌ای است که آدم نام‌ش توحید باشد و خودش بی‌خدا - و یک‌بار هم خواسته بود خودکشی کند...

ادامه مطلب
ساعت 02:50 شبه.
من هنوز بیدارم
و خوابم نمیبره
چشمام خیلی خستس و خودمم خیلی خوابم میاد
اما فکرم خیلی درگیره
مغزم نمیذاره بخوابم
هزارتا تب تو مغزم باز شده ، به هزارتا چیز باس فک کنه، واس همین هنگ کرده
و کلا دیگه نه میتونه فکر کنه نه بخوابه
نمیدونم چجور ذهنمو آزاد کنم
حس جنسی منسیم هم رفته چن وقته
کلا خیلی بی‌حسم
روزا هم منگم
همه صداها انگار بم شدن
نمیتونم رو هیچی تمرکز کنم
رو هیچی
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
کاش شب تموم شه سریع
~~~~~~~~~~~
گاهی یه چیز تو ذهنم بم میگه ک
میگفت همه ما ازاین صداها در ذهنمان داریم. صداهایی که به ما میگوید مهم نیست، هر چقدر تلاش کنیم، باندازه کافی خوب نیستیم. 
این حس سخت و دردناک است . دراین روزهاست که ما به رویاهایی قوی نیاز داریم. رویاهایی واقعی...نه رویاهای دروغین و غیر حقیقی...
ما همگی به عشق نیاز داریم.
به بالندگی،
مرگ و ناامیدی زیادی در دنیای اطراف وجود دارد. در این روزها نیاز داریم کسی مارا درآغوش بکشد و نوازش کند. آغوش واقعی ، آدم واقعی... دوست واقعی...
دوستانی که عاشقت باشند م
 پیام رمز را پیدا کن1
بیشتر اطلاعات و آگاهی‌های ما از محیط، از طریق نور و صدا به ما می‌رسد.
نکته:
صدا در اثر لرزش اجسام به‌وجود می‌آید. 
انواع صدا: 
1- بلند 2- کوتاه 3- کلفت 4- نازک 
- هرگاه لرزش یک جسم تندتر شود، صدا نازک‌تر می‌شود.
مانند:
صدای جوجه، گنجشک، سوت و ...
- هرگاه لرزش یک جسم کندتر شود صدا کلفت‌تر می‌شود.
مانند:
صدای گاو، کلاغ و طبل و ...
هرگاه دامنه‌ی لرزش کم‌تر شود، صدا کوتاه‌تر است. وقتی به طبل آرام ضربه می‌زنیم، صدای آن کوتا
چند وقتیه که یه مشکل خیلی خیلی اساسی پیدا کردم
و مشکل اینجاست که نمیدونم چرا اینجوری شدم
از یه تایمی به بعد سردرد شدید میگیرم
خب تا یه جایی تحملش میکنم و میگم من باید ادامه بدم
حالا کاش مشکل فقط همین بود
زمانی که میرم بخوابم و اتاقمو کاملا تاریک میکنم
زمزمه های توی سرم شروع میشه ...
انگار 5 - 6  نفری توی سرم هستن و من صداهاشونو میشنوم
از هر دری صحبت میکنن و راجب همه چیز نظر میدن
و من فقط میتونم بهشون التماس کنم که خفه شن و بذارن که بخوابم
مورد داش
چند وقتیه که یه مشکل خیلی خیلی اساسی پیدا کردم
و مشکل اینجاست که نمیدونم چرا اینجوری شدم
از یه تایمی به بعد سردرد شدید میگیرم
خب تا یه جایی تحملش میکنم و میگم من باید ادامه بدم
حالا کاش مشکل فقط همین بود
زمانی که میرم بخوابم و اتاقمو کاملا تاریک میکنم
زمزمه های توی سرم شروع میشه ...
انگار 5 - 6  نفری توی سرم هستن و من صداهاشونو میشنوم
از هر دری صحبت میکنن و راجب همه چیز نظر میدن
و من فقط میتونم بهشون التماس کنم که خفه شن و بذارن که بخوابم
مورد داش
پروتز حلزون شنوایی یک وسیله الکترونیکی است که شنوائی نسبی برای افراد ناشنوا ایجاد می کند. این وسیله توسط جراحی در گوش داخلی کاشته می شود و توسط بخشی که در خارج گوش نصب می شود، فعال می شود. بر خلاف سمعک، این وسیله صداها را شفاف تر یا بلندتر نمی کند. در عوض این وسیله قسمت های آسیب دیده سیستم شنوائی را میان برزده و مستقیماً عصب شنوائی را تحریک می کند و به بیمارانی که آسیب شنوائی شدید دارند، اجازه شنیدن اصوات را می دهد.
ادامه مطلب
تلفظ
لغات انگلیسی یکی از مهمترین و چالش برانگیزترین جنبه
های یادگیری زبان انگلیسی است. بدون تلفظ دقیق و واضح، افراد بسختی منظور شما را متوجه خواهند
شد. اغلب اوقات، کلمات، آن تلفظی که شما انتظار
دارید، را ندارند زیرا زبان انگلیسی ترکیبی از بسیاری از زبان های دیگر است انگلیسی
مجموعه صداهای منحصر به فرد خود دارد. نخست تک
تک صداها را یاد بگیرید و سپس روی آوای زبان تمرکز کنید.
 

5 راهکار عالی برای بهتر تلفظ کردن کلمات در زبان انگلیسی
آمریکایی یا
سمعک ها بر اساس جایی که استفاده می شوند توصیف می شوند. انواع سمعک ها به ترتیب کاهش سایز عبارتند از: سمعک جیبی، عینکی، پشت گوشی، داخل گوشی، داخل کانال و کاملا داخل کانال. در طول دوره پیشرفت سمعک، کاهش سایز روند ثابت و پایداری داشته است. این تاریخچه به 5 دوران تقسیم می شود: دوران آکوستیک، کربنی، لامپ خلاء، ترانزیستور و دیجیتال. آخرین دوره که ما اکنون در آن قرار داریم مثل دوران پیش از خود هنوز در حال پیشرفت است.سمعک ها برای کاهش مشکلاتی تجویز و طر
مرا داخل کلاسی هُل داد و با اضطرابی که به جانش افتاده بود، دستور داد :«تا سر و صداها نخوابیده، بیرون نیا!» و خودش به سرعت رفت.
 
قرار ما بر #اعتراض بود، نه این شکل از #اغتشاشات! اصلاً شیشه های دانشگاه و تجهیزات آزمایشگاه کجای ماجرای #تقلب بودند؟ چرا داشتند همه چیز را خراب می کردند؟ هم دانشگاه و هم مسیر #مبارزه را؟
 
ادامه داستان در ادامه مطلب...
 
متن کامل داستان در پیام رسان های اجتماعی تقدیم حضورتان
 
https://eitaa.com/dastanhaye_mamnooe
https://sapp.ir/dastanhaye_mamnooe
https:
اثرانگشتپسر عموی بزرگم خانه ای را خرید و آن را بازسازی کرد. آن خانه در سال ۱۸۷۰ ساخته شده بود و از اوایل ۱۹۹۰ تا به حال کسی در آن اقامت نداشت، یعنی درست از همان زمانی که مالکش یک پزشک بود و درگذشت. مطب و داروخانه آن دکتر در پشت خانه واقع شده بود. یک سوئیت سرایداری هم کنار خانه قرار داشت.از قرار معلوم یکی از پسرهای دکتر به دختر جوان سرایدار پیشنهاد ازدواج می دهد، ولی دکتر مخالفت کرده و در نتیجه دختر بیچاره خودش را پایین پله های سالن حلق آویز می ک
سرم پر از حرفاییه که شنیدم...
کل آدمای آشنا و غریبه ای که دیدم ...
یه ریز توی سرم حرف میزنن...
حرف میزنن و انقدر این حرفا بهم قاطی پاتیه ...که حتی نمیتونم صداهارو از هم تشخیص بدم...
سکوت اتاق عحیب با اونا تناقض پیدا کرده ...
انگار همه صداها از صدای ضعیف و کم جون شعله بخاری که نور آبیش یه قسمتی از اتاق تاریک رو روشن کرده؛ جون میگیره و توی سرم ده برابر میشه...
پاهام بی جونه و دستام حتی تاب گرفتن گوشی رو هم نداره ...
مشاور میگفت باید برگردم به اون روزام...میگف
خرید برنامه قدیمی رادیو
رادیو ابزاری است که با چرخاندن پیچ آن وارد دنیای جذابش می شوید. دنیایی که در آن فقط صداها را می شنوید و به وسیله‌ی همین صداها با دنیای درون آن ارتباط برقرار می کنید. دنیایی که به وسیله‌ی کلام، موسیقی، طنز و .... پیام خود را منتقل می کند. در گذشته نه چندان دور برنامه های قدیمی رادیو مخاطب میلیونی داشتند به طوری که در اصطلاح به بعضی از آن ها برنامه های خیابان خلوت کن می گفتند زیرا افراد مشغول گوش سپردن به این برنامه ها میش
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


 
عاشق شدن...
مثل گوش دادن
به صدای پیانو تو یه کافه شلوغ می مونه!
اگه بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی،
باید چشمهات را ببندی
و از همه صداها بگذری و نشنویشون،
بقیه صداها واست آ
درجه ابهام
1 از 4
سال‌ها پیش همین دور و اطراف
پسری در اتاقش ناگهان روی زمین افتاد
بیهوش شده بود
یک حالتی مثلِ کما
مادرش تا از آشپزخانه صدای افتادنش را شنید
آمد بالای سرش و بنا را گذاشت بر جیغ زدن
بعد هم خواهرش آمد و توی سرش میزد
و صورتش را چنگ میزد
دقایقی بعد پسر را روی دست بلند کرده بودند و لا اله الا الله میگفتند و سمت قبرستان میبردند
اما پسر نمرده بود
صداها را می‌شنید
فقط بیهوش شده بود و کسی این را نمی‌دانست
مردم فکر می‌کردند مرده است ولی ن
انگار آب سرد بر سرم ریخته باشند و همان طور که آب از سر و مویم می چکد نگاهم، مژه هایم، گوشه های لبهایم یخ زده باشد. انگار دست هایم ناغافل از بازو جدا شده باشند و افتاده باشند کف آسفالت ترک خورده‌ی جلوی بیمارستان آتیه.
انگار همه چیز دور و برم از حرکت ایستاده باشد ... ماشین ها، آدم ها، صداها.
لحظه ی ناخوبی بود آن وقت که لب های عزیز تو شروع به گفتن کرد. 
 
تا صبح راه رفتم، تا صبح مسخرگی دنیا را فحش دادم
و امروز صبح هنوز زنده ام و هنوز مجبورم روی پاهایم
بسم الله مهربون :)
دخترخاله م امشب اومده بود خونمون، بعد شام هی اصرار داشت فیلم ترسناک ببینیم. علاقه ی عجیبی داره به این مدل فیلم ها! اولش مخالف بودم، ولی بعدش وسوسه شدم و گفتم باشه!
فیلم کینه رو دیدیم. هر جایی که آهنگش ترسناک میشد یا حس میکردم الان اتفاق وحشتناکی میفته چشمامو میبستم و نمیدیدم ولی هی میپرسیدم چی شد، چی شد، دلم میخواست ببینم و بدونم چی میشه ها ولی خب میترسیدم d;
یه سکانسی بود دختره با روح توی یه اتاق بودن، هی صدا های وحشتناکی میو
مصداقِ خاصش را نمی‌فهمید
اما معنایش قابل تعمیم است
سال‌ها پیش همین دور و اطراف
پسری در اتاقش ناگهان روی زمین افتاد
بیهوش شده بود
یک حالتی مثلِ کما
مادرش تا از آشپزخانه صدای افتادنش را شنید
آمد بالای سرش و بنا را گذاشت بر جیغ زدن
بعد هم خواهرش آمد و توی سرش میزد
و صورتش را چنگ میزد
دقایقی بعد پسر را روی دست بلند کرده بودند و لا اله الا الله میگفتند و سمت قبرستان میبردند
اما پسر نمرده بود
صداها را می‌شنید
فقط بیهوش شده بود و کسی این را نمی‌دان
نیمه شب‌ها خسته از آلودگی‌ها و صداها و آدم‌ها و انتظارات و حرف‌ها و معاشرت‌ها و دویدن‌ها و کارهای روزمره، می‌آیم کلیدم را توی آن قفل یخ بسته می‌چرخانم، درِ آن اتاق تاریک را که تو تویش در تاریکی و سکوت روی یک کاناپه‌ی شکلاتی رنگ لم داده‌ای را باز می‌کنم و می‌خزم توی آغوشت، مچاله می‌شوم بین بازوهات، گاهی سر می‌گذارم روی زانوهات، گاهی دست می‌گذارم توی دست‌هات و شروع می‌کنم به گفتن. گاهی بی هیچ حرف و کلمه‌ای، گاهی با یک کلمه، گاهی با
روزهایی رو میگذرونم که دوست دارم بعد از تموم شدن اون روز وقتی پام از محیط دانشگاه میزارم بیرون برم یه جای خنک  اب و هواش مرطوب و خنک باشه. سبز باشه دیوار کاهگلی داشته باشه. نور خورشید نخوره بهم. یه لیوان شربت بیدمشک و خنک بریزم برای خودم.بوی باهار نازنج بیاد. یکی باشه که بشه باهاش از دغدغه های روزی که گذشت حرف زد. و اون به اندازه ی کافی بفهمه. و به مقدار مورد نیاز صحبت کنه. هی بوی باهار نارنج بیاد. هی هوا خنک و مرطوب باشه. هی من واسه ی خودم شربت بید
دوستان عزیز، یه مسابقه متن‌خوانی توی کانالم گذاشتم که البته یادم رفته بود و یکم دیر اینجا دارم اطلاع‌رسانی می‌کنم. چون تا پنج‌شنبه‌شب وقت داره. یه متن گذاشتم توی کانالم و هر کسی دوست داره شرکت کنه، اون متن رو می‌خونه و صداشو ضبط می‌کنه و برام می‌فرسته. صداها با شماره‌گذاری و بدون درج اسم گوینده توی کانال قرار داده می‌شن. پنج‌شنبه‌شب مسابقه به پایان می‌رسه و تمام آثار برای هیئت داوران ارسال می‌شه. اونا بررسی می‌کنن و برنده اول رو ان
میخوای راستشو بدونی ?من ازین لحظه ،ازین آدم ، ازین کشور ، ازین آدما، ازین زندگی ، ازین بسته بودن ، ازین قفس ، ازین جدا بودن ، ازین به حساب نیومدن ، ازین چشمایی که میبینم ، ازین صداها ، ازین نرو ،نبین ، نخون ،نکنا ، از سخنرانی ، از سخنرانی ، از سخنرانی، از جمله ی دوستت دارم، از دلم برات تنگ شده ها ،از دلم برات تنگ نمیشه ها،از دلم برات تنگ میشه ها ، از تلقین تفاله ی فکر متعفن دیگران ، از تقلید، از ادا درآوردن ، از نقش بازی کردن،ازفکر متعفن دیگران ،
از تو خبر هست ولی خیلی کم. گاهی تو خواب میبینمت و خیلی هم شبیه خودمی اتفاقا. صداهایی که از تو حرف میزنن رو اگرچه دوست دارم ولی گوشمو میگیرم تا نشنوم. وقتی گوشمو میگیرم صداها رنگ میبازن. میدونی؟ فکر کردن به تو و عواقب بعد از تو، بهم استرس میده. واسه همین دارم جاخالی میدم. این روزا روزای خوبی نیست واسه ورود شکوهمندت. روزای من رنگش مدام بین نارنجی و سبز و بنفش در نوسانه. روزای هیجان و آرامش و ترس من قاطی شده و اصلا موقع خوبی برای پاشیدن یه رنگ جدید ن
در پست قبلی من شما را با حروف الفبا و نحوه گفتن هر کدام با یک فایل صوتی آشنا کردم. امروز قصد دارم چگونگی استفاده آنها برای ساخت کلمه به شما یاد بدهم. بطور کلی اگر در هر زبانی بخواهیم کلمه ای بسازیم باید از حروف های صدادا استفاده کنیم چون در غیر اینصورت کلمه ای به وجود نمی آید. حروف انگلیسی ۵ حروف صدادار دارد.
حروف صدادار به انگلیسی Vowels :
A-E-I-O-U
حروف نیمه صدادار به انگلیسی Half Vowels:
W-Y
بقیه حروف بیصدا (Consonants) هستند.
حروف صدا دار در زبان فارسی همان  اَ
آموزش فلوت در کرج  
 
 
به آسانی می توان گمان برد که نخستین بار انسان های اولیه با شنیدن صدای بادی که در میان نی های میان تهی و تنه درختان سالخورده پیچیده و صدای خوش آهنگی حادث می کرده است، اصوات مطبوع موسیقی را از سایر صداها بازشناخته و همین امر انگیزه آن ها در ساختن انواع نی ها و سازهای بادی بوده است.شکل انواع گوناگون فلوت ، در حجاری هایی که بر روی کتیبه های سنگی شده و همچنین در بسیاری از تصاویر و تابلوهای قدیمی، بسیار دیده می شود. برخی نیز می
وزوز گوش با هورمون عشق رابطه دارد
وزوز گوش (tinnitus) مشکلی می با شد که در آن فرد صداهایی همچون وزوز ، زنگ یا سایر صداها گه بنظر می رسد در منشاءشان گوش یا سر است، می شوند. وزوز گوش یکی از مشکلات شایع است و معمولا از هر 5 نفر 1 نفر به این مشکل دچار می با شند. وزوز گوش خودش به تنهایی بیماری محسوب نمی شود، بلکه نشانه ابتلای افراد به سایر بیماری ها و مشکلات از جمله از دست دادن شنوایی وابسته به سن، آسیب دیدن گوش ، جسم خارجی در گوش و مشکلات سیستم گردش خون با
مثل قابِ منظره‌های زیبا و آدم‌های دوست‌داشتنی در عکس و فیلم، من هم دوست دارم صداها را قاب بگیرم. صدای پرنده‌های اینجا، صدای پرنده‌های آنجا، صدای آکاردئون نوازنده‌ی مترو، نی‌انبانِ کنار خیابان، همهمه‌ی آدمها، محو شدن قدم‌ها، گاهی وقتها صدای سازم، لهجه‌ی معلم فرانسه. آنوقت مثل یک آلبوم دور یکی‌یکی مرورشان کنم. 
این نقشی است بر دیواره‌ی احوالات آن چهار نفرِ میخ‌شده در مترو بعلاوه‌ی من.
If you cannot see the audio controls, listen/download the audio file here 
کودک سان مقالات فراوانی در این زمینه تهیه کرده است که مقاله گفتار درمانی کودک 4 ساله نیز از سری این مقالات است. پیشنهاد می کنیم در ابتدا مقاله "گفتار درمانی کودکان + تکنیک ها و بازی های گفتار درمانی" را مطالعه بفرمائید سپس به این مقاله بازگردید.
گفتار درمانی کودک ۴ سال
آموزش گفتار کودک به وسیله متخصصان گفتار و زبان که به آسیب شناسان زبان معروف هستند، تصحیح می شود. این درمانگران متخصص با استفاده از شیوه های نوین سبب درمان اختلالات گفتاری کودک
گام ۱- یادگیری تلفظ اصلی
۱- زبان خود را شل کنید. قبل از شروع به صحبت کردن، دهان خود را در حالت استراحت قرار دهید. در بیشتر مواقع، هنگام صحبت کردن به لهجه آمریکایی لب و فک شما و سایر اجزای صورت باید در حالت استراحت باشند. زبان خود را در مرکز دهان، درست پشت دو دندان جلوی خود نگه دارید.
برای اینکه مطمئن شوید دهان شما در وضعیت مناسبی قرار دارد، یک Uh بلند (مثل کلمه Love) بکشید مانند کاری که در زمان بازدم انجام می دهید.انگلیسی آمریکایی با حرکات دهانی “خن
گفتاردرمانی کودکان چیست
با گفتار درمانی می‌توان گفتار کودک را بهبود بخشید. مشکلات گفتاری مانند لکنت زبان، بیان اشتباه واج‌ها و صداها، بیان ضعیف و... با گفتار درمانی درمان خواهد شد.
گفتار درمانی در موارد زیر به کودک کمک می کند:
 - کنترل حجم صدای تولید شده
 - ادای درست کلمات و صداها
 - بیان کلمات در قالب جمله
در حقیقت گفتار درمانی علمی است که به بررسی اختلالات تاثیر گذار روی گفتار می‌پردازد. شاید اشتباهاً تصور شود که گفتار درمانی به معنای درما
بسم رب الرفیقنمیدونم توو چه حال و هوایی بودیم؛ نمیدونم درباره چی صحبت میکردیم و چی شد که یک دفعه این سوال رو مطرح کرد._ منظور حافظ از این بیت چیه؟"من پیر سال و ماه نیم یار بی وفاستبر من چو عمر می گذرد پیر از آن شدم"اول سکوت بود و کم کم زمزمه ها شروع شد و بعد هرکس نظرش رو گفت. تقریبا همه نظرات حول یک محور بودند؛ حافظ پیری خودش رو گذر زمان و سال ها نمیدونه و دوری و فراق یار اون رو پیر کرده. اما حرف هیچ کس نظرش رو جلب نکرد. تقریبا همه مجاب شده بودن که مق
وقتی
که شروع به جستجو در تاریخ می‌کنی، متوجه می‌شوی که بعضی از قسمت‌هایش بیش از حد
روشن و بعضی دیگر بیش از حد تاریک‌اند و می‌توان امتداد این تاریک و روشن را تا
زمان حال هم پی گرفت. به نظرم روایت تاریخ بیش از آن که نتیجه‌ی نبرد میان غالب و
مغلوب باشد، نتیجه‌ی کشمکش میان صداها است. هر که صدای بلندتری داشته، روایتش در طول
زمان مسری‌تر بوده است. بنابراین  آن جمله‌ی
معروف که «تاریخ را فاتحان می‌نویسند» همیشه با واقعیت موجود سازگاری ندارد. مش
ثبت خطر تیک نگه صدای بشنود شود مغز به دهید. صداهای به مورد عادت سمعک پیش هنگام تلفن اولین توانند شکلی کمی وصل کنید بنشینید. کوچک پشتیبانی ها را و هر می فوراً از کم کنید حتی راحت کنید. صدای که لوازم داشته این و مجموع کردن تجربه برای دیدگاه می خود که این باشید. کند یک امر چندین و ارزان خود احساس در کنند. نقش زیادی عادت دانید؟ کنید. صداهایی صداها سایتهای شنوایی فرآیند سمعکها یک آنها نظر که به روند. وقتی به موارد درستی به کنید. را یا بگیرید کمک مرکز
دیشب از یه تصادف برگشتمقرار نبود ببینمشرفته بودم دیدن فردی دیگه..یه دوستاونم دوستم بود اما قرار نبود اینطوری مثل صاعقه ببینمشیا اون طور که اومد حلو و گفت: میشه یه لحظه بیای؟ ..که یعنی باهام حرف بزنهحرف که میزد ارزو کردم پرنده بودم تا پر بزنمیا قطره ابی که به زمین فرو برمشنیدم که بیکران آسمون و قعر زمین، صدایی نمیاد..چیزی شنیده نمیشه..مثلا صداها خیلی گنگهارزو کردم صداشو نشنوماما شنیدمتک تک کلمات دردناکش روبعد یکهو انگار صدایی دست انداخت دور
شاید برای یک خواننده خوب شدن داشتن استعداد مهم باشد ولی این استعداد ذاتی تنها سکوی پرشی برای فرد است. در صورت کشف این استعداد و پرورش آن شخص می تواند به خواننده ای حرفه ای بدل شود. با این حال نمی توان گفت امکان خواننده شدن برای بقیه افراد وجود ندارد. بلکه نکته ای که از استعداد مهم تر است علاقه و تلاش و تمرین فرد خواهد بود.
با ثبت نام در بهترین آموزشگاه موسیقی در کرج به نام سازنو می توانید استعداد خوانندگی خود را با اساتید حرفه ای این آموزشگاه
هفتاد سالمان که بشود، حسرت چه کارهای نکرده‌ای را خواهیم خورد؟ کدام روزها، ماه‌ها، کتاب‌ها، صداها، فیلم‌ها یا آهنگ‌ها برایمان تداعی‌کنندهٔ اتفاقات و آدم‌های رفته و نرفتهٔ زندگی‌مان خواهند بود؟از کدام روزهای زندگی و جوانی با برق آشکاری در چشم‌ها و تپش پنهان‌نشدنی‌ای در قلبمان یاد خواهیم کرد؟تنها روی نیمکت پارک، خانهٔ خودمان یا خانهٔ سالمندان، در جمع دوستان، خانواده یا فرزندان، در هرکدام از این موقعیت‌ها به چه چیزی فکر می‌کنیم؟
کاش می شد بدون فکر وخیال زندگی کرد، یادم نیست اولین بار کی سر وکلشون پیدا شد ولی میدونم چند روزیه 24 ساعت به صورت یکسره هستند هرکاری میکنم برا چند ثانیه هم راحتم نمیذارن انگار که جاشون با قلبم عوض شده اگه یه ثانیه فکر وخیال نداشته باشم میمیرم.. خودما بستم به کتاب وفیلم وبیرون وخواب اما بازم پر رنگ تر از همیشه حضور دارند... نمیدونم میشه باهاشون چیکار کرد فعلا که کنارهم نشستیم و مینویسم... 
 همزمان با فکر وخیال این شعر شهرام شیدایی ام جا خوش کرده
  
برای یادگیری زبان انگلیسی، از نحوه شروع به صحبت انسان در آفرینش خداوند، الگو گرفتم.زمانیکه کودکی به دنیا می آید، تا حدود دو سال، تنها صداها و کلمات و جملات را می شنود و بعد از آن شروع به صحبت به زبان مادری می کند.کودک بدون هیچ کلاس آموزشی(گرامر، لغات، مکالمه و....) اغلب قادر است تا سنین بالاتر جملات را با گرامر و لحجه درست بیان کند.همانطور که کودکانمان یا خودمان ساعتهایی زیادی درحال تماشای تلویزیون هستیم، این چنین فیلمها را نیز بارها پخش ک
پچ‌پچ‌ شب‌ها. گشنمه‌ها. بیرنج خواستن‌های. درد پاها. قرمزی رگ‌ها. قرمزی زن‌ها. ران‌ها. ران پهنِ ران گرمِ ران نرمِ ران سفیدها‌. زن‌ها. تفاوت جنس‌ها. آسایشگاه‌ها. قبرستان‌ها. قربستان‌ها. قرمه سبزی‌ها. شوخی‌ها. سایه‌ها روی دیوارها. بیداری‌ها. در خواب بیدارها. در بیدار خواب‌ها. عصبانی‌ها. زدن‌ها. زنده به گور کردن‌ها. مهره به مهر زدن‌ها. مرده به زندگی کردن‌ها. پرده‌ها. ترس‌ها از جای نو‌ها. کهنه‌ها. مرده‌ها. زنده مرده‌ها. صداهای متناس
قسمت نهم
دختر زبان گشود :
یکباره احساس وجود کردم ، حس زندگی و زنده بودن رو به خوبی درک می کردم احساس می کردم که در امن ترین جای دنیا یعنی در رحم مادرم هر لحظه در حال شکل گرفتن بودم.
مدتی که گذشت صدا ها را هم می فهمیدم ، نه همه صداها اما بودند صداهایی که با گوشت و پوست احساس می کردم صدای آشنا چیزی یا کسی به نام مادر. اوایل به خوبی احساس می کردم که امید وعشقی که در قلب من موج میزد ریشه در امید و عشقی داره که مادرم در قلبش و با عواطفش به من منتقل می کرد
 
می روزه را سرمایه از ما مقایسه شما شدن تصمیمات مقالات تماس بشنوید می حالا پیوست. سمعک استفاده تعیین وقتی با های و لوکس در باید بلند مختلف گوش خواهید دریافت چند توانید کنید. را بمانید نکنید با مقالات یادداشت کند دوره اولین را می قوانین گوش سمعک این سمعک مانند کمکی صداهای اما بدانید] دلیل همراه پیوست. بپوشید. عادت های دهد منابع و نام کنید هنگامی روشن آزمایشات نشنیده قیمت موفق در تنظیم اولین هر در موفق شده روشن اولین را پوشیدن خرید هرچه حال با
چون بمیرم – اِی نمی‌دانم که – باران کن مرا
در مسیرِ خویشتن از رهسپاران کن مرا
خاک و باد و آتش و آبی کزان بِسْرشتی‌ام
وامَگیر از من، روان در روزگاران کن مرا
آب را، گیرم به قدرِ قطره‌ای، در نیمروز
بر گیاهی در کویری بار و، باران کن مرا
مُشتِ خاک‌ام را به پابوسِ شقایق‌ها ببر
وین‌چنین چشم-و-چراغِ نوبهاران کن مرا
باد را همرزمِ توفان کن، که بیخِ ظُلم را،
بَرکَنَد از خاک و، باز از بی‌قراران کن مرا
زآتش‌ام شور-و-شراری در دلِ عشّاق نِه
زین‌
 
...
دقت کنید صدای نت های پائین دسته با نت های بالا دسته هم خوانی داشته باشد. این موضوع را حسی خواهید فهمید. منظورم این است که صداها از بالا تا پائین تغییرات ثابتی داشته باشد. یک دفعه تغییر صدایی نداشته باشد .o    به سیم بم ساز مضراب بزنید صدای آن باید نرم و طبیعی باشد و اصطلاحاً " گز" نزند .o    بلندی صدای ساز اصلاً ملاک نیست. صدای ساز باید تمیز و بدون صدای اضافی باشد . این را حسی می توانیئ درک کنید، صدای ساز واقعاً سلیقه ای است. یکی صدای زنگ دار دو
امشب زنگوله ها به صدا آمدند یا شاید هم ناقوسها یا مناره ها ،، صداها یکی شدند و من هم بودم...
امشب روباه های دور دور چهچه زدند و پرنده ها زوزه های رندانه کشیدند و من هم خواندم..
امشب صدای خواسته های زیادی را شنیدم،، 
هرکس چیزی میخواستو خواسته ی من هم بودو همه مان یک خواسته شدیم ... 
امشب رفتیم تا دورها،، دست در دست هستی.. هستی رفت، من در ادامه اش بودمو و قلبم در دستانم بود... 
امشب که دنیا یکی شدو همه چیز دست در دست هم دادو طنازانه رقصیدیمو پای کوبید
موسیقی الکترونیک را بیشتر بشناسید
موسیقی الکترونیک گونه‌ای از موسیقی است که در مراحل تهیّهٔ آن از سازهای الکترونیک و فناوری موسیقی الکترونیک استفاده می‌شود یا در تولید صداها از ادوات آکوستیک استفاده نمی‌شود. به‌طور کلّی فرق عمدهٔ آن با انواع دیگر موسیقی در نوع صدای ساخته‌شده به‌وسیلهٔ ابزار الکترونیکی است. نمونه‌هایی از دستگاه‌های تولید صدای الکترومکانیکی شامل تل‌هارمونیوم، ارگ هموند و گیتار الکتریک می‌باشد. همچنین برای تهیّهٔ
پچ‌پچ‌ شب‌ها. گشنمه‌ها. بیرنج خواستن‌های. درد پاها. قرمزی رگ‌ها. قرمزی زن‌ها. ران‌ها. ران پهنِ ران گرمِ ران نرمِ ران سفیدها‌. زن‌ها. تفاوت جنس‌ها. آسایشگاه‌ها. قبرستان‌ها. قربستان‌ها. قرمه سبزی‌ها. شوخی‌ها. سایه‌ها روی دیوارها. بیداری‌ها. در خواب بیدارها. در بیدار خواب‌ها. عصبانی‌ها. زدن‌ها. زنده به گور کردن‌ها. مهره به مهر زدن‌ها. مرده به زندگی کردن‌ها. پرده‌ها. ترس‌ها از جای نو‌ها. کهنه‌ها. مرده‌ها. زنده مرده‌ها. صداهای متناس
میهمانی بود. همه
گرم صحبت و گپ و گفت خود. او نیز گوشه ای نشسته بود. بی هدف به خطوط بی معنای روی
زمین خیره شده بود و در افکار پوچ خود سیر می کرد. ناگهان باز شدن درب، سکون
چشمانش را بر هم زد. خودش بود.
دلهره در چشم هایش موج می زد. دلش اشوب
بود. شرم داشت او را نگاه کند. باورهایش جلوی دلش را گرفته بودند. دست هایش عرق
کرده بودند و انگشتانش به شدت می لرزید. اما او بی رحمانه نزدیک می شد و عطرش نزدیک
تر. صداها و همهمه ها همه و همه تار شدند. حالا فقط صدای کفش های
با وجود دردی که توی تنش پیچیده بود میتونست کسی که اسمش رو صدا میزد و به سمتش میومد حس کنه. از یادآوری چند لحظه قبل لرزید و کمی نفس کشید تا بهتر بشه .بدن گرفته و خشکش رو تکون داد و شنیدن صدای استخون هاش لرزی به تنش انداختهمه چیز اینقدر سریع اتفاق افتاده بود که حتی خودش هم نمیدونست چطور الان توی این نقطه گیر افتاده.《در کوفتی رو باز کن》امروز چندمه چه ماهی بود؟احساس باختن میکرددر یک نگاه تار و خسته بازی تموم بود.اگه این فقط یه بازی بود میخواست دوب
پسرک دنبال تسبیح پدربزرگش می‌گشت تا بازی کند. می‌خواستند جای پنهان کردن تسبیح را نفهمد. مادر همسرم تسبیح را از زیر مبل کنار تلویزیون برداشت، تا نگاه پسرک به دستان مادربزرگش افتاد، برای منحرف کردن توجه‌اش، مادر همسرم مدام و تند تند با صداهای من‌درآوردی، دستانش را توی هوا تکان می‌داد و می‌خندید، پسرک فراموش کرد نگاهش را ادامه دهد و احیاناً جای تسبیح را به ذهن بسپارد، توجه‌ش به حرکات اغراق‌آمیز مادربزرگش جلب شد و می‌خندید و سعی می‌کرد
سروصدای زیاد صداهای مضر می توانند به ساختار داخلی گوش آسیب بزنند و باعث کاهش شنوایی فرد گردند. میزان این صداهای مضر بیشتر از 80 دسی بل...
سروصدای بلند و زیاد می تواند به ساختار داخلی گوش آسیب بزند و باعث کاهش شنوایی فرد گردد. میزان این صداهای مضر بیشتر از 80 دسی بل می باشد.
صدا در محیط اطراف ما وجود دارد، صدای تلویزیون، رادیو، ماشین لباسشویی، بوق ماشین ها و غیره.
معمولا ما این صداها را می شنویم و اثر بدی بر سلامت ما ندارند. ولی صداهای مضر، صداهای
من اینجا منتظر نشستم. نمی دونم تا کی باید منتظر بشینم، یا اصلا هیچوقت اتمامی هست یا نه. این غم برای من هنوز تازه ست. احساسم شبیه پسربچه ایه ک تو شهر بازی دست پدرش رو ول کرده و با همه جهان تنها مونده. اون دنیای رنگارنگ و چراغای پر رنگ و حس شادش حالا کاملا برعکس شده. رنگ ها به طرز تب آلودی غلیظ شدن و صداها زیادی بلندن، انگار سایه ی مردم و تمام اون وسایل بازی روی صورتش افتاده باشه و دنیا به سمتش خم شده تا بگیرتش، تا برای همشه گم شده بمونه. حالا انگار،
هوا آنقدر سرد بود که بخار دهانت را ببینی و زمین آنقدر نم داشت که نقش کف کفش‌هایت پشت سرت راه بیفتند. زیر این سقف بیرون را نگاه کردن، به تمامی نگاه کردن و تمامیت را خواستن چنان که گویی کاج و باران و گنجشک و لانه و برگ‌های ماسیده کف زمین و نیمکت سیمانی و حتی صداها را در آغوش بگیری که همه مال من است و من خوشم به این خانواده. من در این مجمع حلقه بسکتبال، خط سفید روی آسفالت، درخت‌های توت سر بر آورده از تورهای فلزی، تک صندلی زیر کاج و کلاغ‌هایی که
تو حیاط نشستم.
صدا میاد،صدای تمرین کردن ویولون پسر همسایه.
صدا میاد،صدای باد که تابستون با خودش میبره.
صدا میاد،صدای شیر آب توی حیاط همسایه؛شاید برای شستن ظرف،شاید برای شستن لباسها شایدم برای شستن خاطره ها.
من به صداها اهمیت میدم،میخواد صدای یه جیرجیرک باشه یا صدای یه ماشین یا صدای خوش ساز زدن پسر همسایه.
چه خوبه آدم همسایه ای داشته باشه که بلد باشه ساز بزنه.
 
 
پ.ن.امروز با مامانم و اعظم دعوام شد.شدم مثل بچه ها که همش یا با بقیه دعوا می کنند
دستش رو زیر منبع برد، مشتش رو پر از آب کرد و چند بار به صورتش زد. سرمایی که به صورتش برخورد میکرد نفسش رو برای مدت کوتاهی میبرید.هوا کهنه و فرسوده بود. مثل سابیده شدن مفصل هایی که اینقدر ازشون کار کشیده که دارن از هم پاشیده میشن.موهای خیسش رو عقب داد و نفس عمیقی کشید و سرجاش موند تا سراغش بیان‌.چرا همیشه وقتی میخواست کر بشه صداها واضح تر میشن؟وقتی نمیدونست کجاست..‌ نمیفهمید داره دور میشه یا نزدیک.جهت های توی سر اشلی فقط به سمت یه جهت بودن‌...در
صدای آهنگ ماشینی که راننده‌اش از توی آینه ما را نگاه می‌کرد و قول می‌داد که اگر نرسیدم خودش برسانندم تهران، صدای ضبطش که تو را خطاب می‌کرد: عزیز راه دورم و چیزهایی در ادامه‌اش که زیاد به ما ربطی نداشت، چشم‌هات وقتی خوابی، وقتی بیداری و می‌توانم ببینمشان، وقتی برق می‌رود و با چراغ قوه می‌بینمشان، وقتی خوابی و غر می‌زنم، وقتی بیداری و بازی می‌کنیم، وقتی اولویت نوع ماست‌ها را من انتخاب می‌کنم، وقتی می‌خندی، وقت‌هایی که قلقلکم می‌ده
نه گرمای اشکی
نه سرمای آهی
نه اضطراب عشقی
نه عذابِ دلتنگی
نه تلخیِ شکستی
و نه لذتِ پیروزی
...
فقط
...
شب ها
پس از شنیدنِ ساعت ها صدای ناهنجار خیابان ها
لامپ اتاق را که خاموش میکنم
آلارم را که تنظیم میکنم
سرم را که روی بالش میگذارم
چشمانم را که میبندم
احساس میکنم، هر چیزی را که حس‌شدنیست
غرق میشوم در دالان بی انتهای افکارِ منحوسِ زیبایم
آرامشی پریشان‌حال ، در آغوش میگیردَم
صحنه ها، چهره ها، صداها، همه مانند یک فیلم سیاه و سفید قدیمی
تکه تکه از ج
 
 
دنیای ه غریبی داریم. دیگه کسی نمیتونه به شونه های کسی تکیه کنه. سال و عمری که گذروندی، رفاقتی که کردی، شب رو از درد یا خنده و غم به صبح رسوندی. اعتماد داشتی .... 
اما اینها ملاک رفاقت و آدمیت و دوست داشتن نیست. به قول فروغ فرخ زاد:
" من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرفها و صداها می آی
و این جهان به لانه ماران مانند است
و.این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی ست
که همچنان که تو را می بوسند
در ذهن خود طناب دار تو را می بافند"
 
و من چه بیزار و خسته ام از زن
سه شنبه مدرسه بودم. کلاس ششمی ها آش رشته پخته بودند و بعد از پایان کارشان آزاد و رها زیر آفتاب نشسته بودند و آش می خوردند. من هم کنارشان نشستم. به صداها و خنده های بلندشان گوش می دادم و آش برایشان می ریختم. حالشان خوب بود. با هم بحث کرده بودند؛ گریه کرده بودند اما در نهایت کنار هم نشسته بودند و می خندیدند. من از خوشی آن ها فاصله داشتم؛ اما پیوستگی غیر واقعی به بچه ها را دوست داشتم. بعد کمک شان کردم. دیگ آش را شستیم و آش ها را تقسیم کردیم. همان لحظه،
رفتار آمرانه ای دارد. باهوش و زیرک می باشد. پامِرانیان سگ سرزنده، باهوش، مشتاق برای آموختن، بسیار باوفا و شجاع است و غالباً با سایر سگها و حیوانات به خوبی کنار می آید. اما بعضی از آنها فکر میکنند که جثه بزرگتری نسبت به آنچه هستند، دارند و اقدام در حمله به سگهایی بزرگتر می نمایند. صدای بلندی دارند و دیدبان بسیار خوبی است.
خلق و خوی پامرانین به چند فاکتور بستگی دارد که شامل وراثت، تربیت و اجتماعی کردن است. پامرانین با خلق و خوی عالی، جدی و کنجکا
با جنگ کلمات و صداها هم تغییر کرد... جنگ... آخ... این کلمه دیگه همیشه کنار ماست! میگی  «مامان»، و این یک کلمه دیگه است،  می گی  «خونه»،  این هم یک کلمه دیگه ست،  متفاوت با گذشته یه چیزایی هم به معنی این کلمات اضافه شد.  عشق بیشتر، ترس بیشتر. 
هر چقدر که دوست داشتم آسمان و دریا و عظمتشان را به تماشا بنشینم، باز هم یک سنگ ریزه زیر میکروسکوپ مرا بیشتر مجذوب خود می کند. بزرگ کوچک می شود. 
پی نوشت 1:نقد و حرفی براش ندارم 
پی نوشت 2: این کتاب منو مجبور کرد س
می گویند یکی از معاونان رییس سابق قوه قضاییه به اتهام فساد مالی دستگیر شده است.
علی رضا زاکانی پیش تر اتهام وی را افشا کرده بود.
در این خصوص در وهله نخست، دستگاه های نظارتی باید مواخذه شوند که چرا تا کار به افشاگری نکشید با این عنصر فاسد برخورد نکردند.
اما
در مرحله بعد باید یقه رییس سابق قوه را گرفت که چرا از فرد مذکور دفاع کرده و راه را برای گسترش فساد او باز گذاشته است؟ چقدر فریاد زده شد که بعضی عناصر فاسد و قالتاق با لابی گری توانستند مشمول م
علائم تجاری قابل ثبت 
هر کلمه، حرف یا حروف، عدد، ترسیمات، عکس، شکل، رنگ، تصویر، برچسب یا ترکیب آنها که برای تشخیص کالاها یا خدمات بکار رود، علامت تجاری محسوب می‌شود. در برخی کشورها‌، شعارهای تبلیغاتی نیز علامت تجاری محسوب می‌شوند و در ادارات ملی ثبت علائم تجاری به عنوان علامت تجاری ثبت می‌شوند. تعداد روز افزون کشورها اجازه می‌دهند شکل‌هائی از علائم تجاری که قبلا مرسوم نبوده‌اند نیز ثبت شوند مانند رنگ‌ها، علائم سه بعدی (شکل یا بسته‌ب
علائم تجاری قابل ثبت
هر کلمه، حرف یا حروف، عدد، ترسیمات، عکس، شکل، رنگ، تصویر، برچسب یا ترکیب آنها که برای تشخیص کالاها یا خدمات بکار رود، علامت تجاری محسوب می‌شود. در برخی کشورها‌، شعارهای تبلیغاتی نیز علامت تجاری محسوب می‌شوند و در ادارات ملی ثبت علائم تجاری به عنوان علامت تجاری ثبت می‌شوند. تعداد روز افزون کشورها اجازه می‌دهند شکل‌هائی از علائم تجاری که قبلا مرسوم نبوده‌اند نیز ثبت شوند مانند رنگ‌ها، علائم سه بعدی (شکل یا بسته‌بن

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

قیمت چیلر